آیه هادیآیه هادی به آیه ۷ رعد، درباره وجود هادی برای هر قومی، و از آیات نازل شده در شان علی علیهالسّلام اطلاق میشود. ۱ - منظور از آیه هادیبه آیه ۷ سوره رعد «آیه هادی» یا آیه هادی امت اطلاق شده است: (و یقول الذین کفروا لو لا انزل علیه آیة من ربه انما انت منذر و لکل قوم هاد)؛ «و آنها که کافر شدند میگویند چرا آیت (و اعجازی) از پروردگارش بر او نازل نشده؟ تو تنها بیم دهندهای، و برای هر گروهی هدایت کنندهای است (و اینها همه بهانه است نه جستجوی حقیقت) ». ۲ - ایرادات مشرکان لجوج در زمینه نبوتاین آیه به یکی از ایرادات مشرکان لجوج در زمینه نبوت میپردازد. یکی از وظائف پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم ، ارائه معجزات به عنوان سند حقانیت و پیوندش با وحی الهی است، و مردم حقیقت جو به هنگام شک و تردید در دعوت نبوت این حق را دارند که مطالبه اعجاز کنند، مگر اینکه دلائل نبوت از طریق دیگر آشکار باشد. ولی مخالفان انبیاء ، همواره دارای حسن نیت نبودند، یعنی معجزات را برای یافتن حق نمیخواستند، بلکه به عنوان لجاجت و عدم تسلیم در برابر حق هر زمان پیشنهاد معجزه و خارق عادت عجیب و غریبی میکردند. این گونه معجزات که معجزات اقتراحی نامیده میشود هرگز برای کشف حقیقت نبوده، و به همین دلیل پیامبران هرگز در برابر آن تسلیم نمیشدند. در حقیقت این دسته از کافران لجوج فکر میکردند که پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم ادعا میکند من قادر بر انجام همه چیزم و خارق العاده گر میباشم! و در اینجا نشستهام که هر کس پیشنهاد هر امر خارق العادهای کند برای او انجام دهم!. ولی پیامبران با ذکر این حقیقت که معجزات به دست خدا است و به فرمان او انجام میگیرد و ما وظیفه تعلیم و تربیت مردم را داریم، دست رد بر سینه این گونه افراد میزدند. در واقع قرآن میگوید: این کافران وظیفه اصلی پیامبر را فراموش کردهاند و چنین پنداشتهاند که وظیفه اصلی او اعجازگری است. ۳ - منظور از جمله «لکل قوم هاد»اما در اینکه منظور از جمله «لکل قوم هاد» چیست؟ جمعی از مفسران گفتهاند که هر دو صفت «منذر» و «هادی» به پیامبر بر میگردد و در واقع جمله چنین بوده است: تو بیم دهنده و هدایت کننده برای هر جمعیتی هستی. ولی این تفسیر خلاف ظاهر آیه فوق است، چرا که حرف واو، جمله «لکل قوم هاد» را از «انما انت منذر» جدا کرده است. ۴ - اقسام دعوت کنندهدیگر اینکه هدف این بوده است که دو قسم دعوت کننده به سوی حق را بیان کند: اول دعوت کنندهای که کارش انذار است، و دیگر دعوت کنندهای که کارش هدایت است. انذار برای آن است که گمراهان از بیراهه به راه آیند، و در متن صراط مستقیم جای گیرند، ولی هدایت برای این است که مردم را پس از آمدن به راه، به پیش ببرد. در حقیقت، منذر همچون علت محدثه و ایجاد کننده است، و هادی به منزله علت مبقیه و نگهدارنده و پیش برنده، و این همان چیزی است که ما از آن تعبیر به «رسول» و «امام» میکنیم. رسول، تاسیس شریعت میکند و امام حافظ و نگهبان شریعت است. البته شک نیست که هدایت کننده بر شخص پیامبر در موارد دیگر اطلاق شده اما به قرینه ذکر منذر در آیه فوق میفهمیم که منظور از هدایت کننده کسی است که راه پیامبر را ادامه میدهد و حافظ و نگهبان شریعت او است. ۵ - روایات درباره آیه مذکورروایات متعددی که از پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم در کتب شیعه و اهل تسنن نقل شده که فرمود: «من منذرم و علی هادی است» این تفسیر را کاملا تایید میکند. به عنوان نمونه فخر رازی ذیل همین آیه در تفسیر این جمله از ابن عباس چنین نقل میکند: پیامبر دستش را بر سینه خود گذاشت و فرمود: منم منذر! سپس به شانه علی اشاره کرد و فرمود تویی هادی! و بوسیله تو بعد از من هدایت یافتگان هدایت میشوند. گر چه در این احادیث تصریح به مساله ولایت و خلافت بلافصل نشده است، ولی با توجه به اینکه هدایت به معنای وسیع کلمه منحصر به علی علیهالسّلام نبود بلکه همه علمای راستین و یاران خاص پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم این برنامه را انجام میدادند، معلوم میشود معرفی علی علیهالسّلام به عنوان هادی به خاطر امتیاز و خصوصیتی است که او داشته است، او برترین مصداق هادی بوده و چنین مطلبی جدا از ولایت و خلافت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم نخواهد بود. ۶ - پانویس۷ - منبعفرهنگنامه علوم قرآنی، برگرفته از مقاله«آیه هادی». |